تغییر عادت‌ها: از همان جایی که هستید شروع کنید

چرا تغییر عادت‌ها سخت است؟ خیلی از هدف‌های بزرگ زندگی با اقدامات کوچک دست‌یافتنی هستند ولی خیلی از ما نتوانسته‌ایم به هدف‌های خود برسیم. ریشۀ این نتوانستن در عادت‌های ماست. ما می‌دانیم که عادت‌های ما بر سرنوشت ما حاکم هستند، این را هم می‌دانیم که کدام عادت‌ها مضر هستند و باید با چه عادت‌های مفید جایگزین شوند ولی باز هم در تغییر عادت‌ها توفیقی حاصل نمی‌کنیم.

برای چنین مشکلی راه‌حل‌های مختلفی ارائه شده است. هر کس از زاویۀ دید خودش به این موضوع نگریسته است. در این جا من یک راه حل خیلی ساده را بر مبنای تجربۀ خودم ارائه می‌دهم. امیدوارم همانطور که این دیدگاه برای من مفید بوده است برای شما هم مفید باشد.

چند نکتۀ اولیه در مورد تغییر عادت‌ها

عادت‌ها ما را مدیریت می‌کنند

وقتی صحبت از چیزهایی مانند مدیریت زمان یا مدیریت مالی به میان می‌آید من همیشه چنین سؤالاتی را مطرح می‌کنم:

  • آیا ما زمان را مدیریت می‌کنیم؟ آیا اصلاً زمان مدیریت شدنی است؟ زمان که در حال گذر است و ما نمی‌توانیم آن را عقب و جلو کنیم! پس چه مدیریت زمانی؟
  • مدیریت مالی یعنی چی؟ پول را چگونه مدیریت می‌کنیم؟ آیا قیمت کالاها را مدیریت می‌کنیم؟ آیا دستمزد خودمان را کم و زیاد می‌کنیم؟

واقعیت این است که ما نه زمان و نه پول و نه هیچ چیز دیگری را مدیریت نمی‌کنیم. ما فقط و فقط عادت‌های خودمان را مدیریت می‌کنیم.

اینکه به قول اریک برن در کتاب بازی‌ها چگونه «به زمان ساخت می‌بخشیم» رابطۀ مستقیمی به عادت‌های ما دارد. اینکه چگونه پول خود را خرج می‌کنیم و با چه الگویی آن را پس‌انداز می‌کنیم یا حتی الگوی کسب درآمد ما چیست هم مرتبط به عادات رفتاری ماست که در دراز مدت در ما شکل گرفته است.

تا زمانی که فکر کنیم پول و زمان و … را باید مدیریت کنیم راه را به اشتباه رفته‌ایم. چون در نهایت این عادت‌های ما هستند که تمام تدبیرهای ما در مدیریت مالی و مدیریت زمان را نقش بر آب خواهد کرد.

بهتر است بگوییم عادت‌ها ما را مدیریت می‌کنند و بنابراین برای ایجاد هر تغییری ابتدا باید سراغ عادت‌هایی برویم که مانع ما در رسیدن به اهداف هستند.

وقتی عادت‌های جدید را با عادت‌های قبلی جایگزین کردیم، درست مثل این می‌ماند که ماشینی ساخته‌ایم که آرزوهای ما را برایمان برآورده می‌کند.

هر چه کمتر بهتر

هر چه تعداد فاکتورهایی که می‌خواهیم در زندگی تغییر دهیم کمتر باشد، به همان نسبت روند ایجاد عادت‌های جدید و جایگزین کردن آن‌ها با عادت‌های قدیمی راحت‌تر خواهد بود.

ما همان چیزی هستیم که مرتباً آن را انجام می‌دهیم. تعالی حاصل کارهای شما نیست، بلکه حاصل عادت‌های شما است.

ویل دورانت

دلیل اینکه ما خیلی از عادت‌های قدیمی خود را هنوز به دوش می‌کشیم و با اینکه چندین بار تلاش کرده‌ایم ولی هنوز نتوانسته‌ایم آن‌ها را با عادت‌های جدید جایگزین کنیم همین است می‌خواهیم به طور یک‌باره همۀ عادت‌های خود تغییر دهیم. چنین رویکری مطلقاً محکوم به شکست است!

من بارها در این وبلاگ از کمال‌گرایی و مضرات آن گفته‌ام:

  • کمال‌گرایی باعث خودسرزنشگری می‌شود.
  • ریشۀ اصلی اهمالکاری است.
  • باعث ایجاد وسواس‌های ذهنی می‌شود و در نتیجه عامل اصلی عدم توانایی در تصمیم‌گیری است.
  • همچنین باعث می‌شود در تلاش خود برای تغییر عادت‌هایمان هم شکست بخوریم.

اما چرا کمال‌گرایی سد راه ما می‌شود؟

چرا کمال‌گرایی روند تغییرات را متوقف می‌کند؟

خیلی ساده است. دو مورد زیر را در نظر بگیرید:

  • فرد واقع‌گرا می‌گوید اول مورد «الف» را تغییر می‌دهم بعداً سراغ مورد «ب» می‌روم.
  • اما فرد کمال‌گرا می‌خواهد مورد «الف» و «ب» و «ج» و «د» را یک‌جا و در کمترین زمان ممکن حل کند.

 هر چه تعداد عادت‌هایی که می‌خواهیم تغییر دهیم کمتر باشد، به همان نسبت موفقیت ما خیلی بیشتر خواهد بود. پس اولین قدم در تغییر عادت‌ها کم کردن تعداد عادت‌هایی است که می‌خواهیم تغییر دهیم.

چرا تغییر عادت‌ها سخت است؟

به عنوان یک مثال، دو حالت متناقض زیر را در نظر بگیرید:

  • فرض کنید وارد یک گروه کاری شده‌اید. در همان چند روز اول متوجه چندین و چند مورد می‌شوید که باید تغییر کنند. اگر در همان روزهای اول بخواهید به شکلی انقلابی کل سیستم آن گروه را به هم بریزید مطمئناً با مقاومت خیلی زیادی از سوی گروه مواجه خواهید شد و چه بسا که از گروه طرد شوید! همچنین هیچ تضمینی نیست که تصمیمات یکی دو روزۀ شما خیلی با واقعیت سیستم حاکم بر آنجا منطبق باشد. بنابراین اگر هم کسی به حرف شما گوش کند شانس موفقیت طرح‌های شما زیاد نیست!
  • این بار برعکس حالت قبل، فرض کنید وارد یک گروه کاری می‌شوید و بعد از مثلاً سه ماه یک پیشنهاد ارائه می‌دهید که برای گروه قابل هضم است. به دلیل شناخت سه ماهه‌ای که از سیستم کاری آنجا دارید، پیشنهاد منطقی شما به بار می‌نشیند. طبیعتاً گروه آمادگی این را دارد که در روزها و هفته‌های آینده پیشنهادهای بهتر و البته بزرگتری از شما بشنود.

برای تغییر عادت‌ها باید متوجه این نکته باشید که ذهن انسان در مقابل تغییرات مقاوم است. همچنین از فشار فکری گریزان است. وقتی شما ده وظیفۀ جدید برای خود تعیین می‌کنید تمام جسم و ذهن شما در مقابل این تغییرات مقاومت می‌کنند. ذهن هم تمام روز به این فکر می‌کند که الان چه کنم، بعدش چه کنم …

در همین زمینه

یادگیری و شرطی شدن: اهمیت گام‌های کوچک

برای اینکه اهمیت شروع کردن با گام‌های کوچک را روشن کنم اینگونه می‌گویم که یادگیری همانند فرایند شرطی شدن است! یادگیری همیشه یادگیری ریاضیات نیست. یادگیری ریاضیات یا چیزی مانند آن حالت خاصی از یادگیری است. حالت وسیع‌تر یادگیری چیزی است که هر روز و هر لحظه رخ می‌دهد:

  • وقتی عصبانی هستید و پرخاشگری می‌کنید به ذهن یاد می‌دهید در موقیعت مشابه خیلی سریع‌تر دستور پرخاشگری بدهد و شما یادمی‌گیرید پرخاشگر باشید.
  • برعکس وقتی در موقعیتی خشم خود را کنترل می‌کنید و سعی می‌کنید با منطق و صبر و سیاست کار را پیش ببرید، یاد می‌گیرید که خشم خود را کنترل کنید و به ذهن یاد می‌دهید دستور خویشتن‌داری بدهد. در موقعیت مشابه بعدی خیلی سریع‌تر راه حل منطقی را خواهید یافت.
  • وقتی لبخند می‌زنید، وقتی مهربانی دیگران را به شکلی شایسته پاسخ می‌دهید، وقتی از دوستان خود خبر می‌گیرید و وقتی با محبت حال آن‌ها را می‌پرسید، در هر حال دارید به خودتان یاد می‌دهید که مهربان باشید. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، ذهن در دفعات بعدی راه‌های مهربانی بیشتری را به شما نشان می‌دهد.
  • وقتی دروغ می‌گویید، وقتی چیزی را از کسی که حق اوست بداند پنهان می‌کنید، و وقتی تقلب می‌کنید دارید به خودتان حقه‌باز بودن و متقلب بودن را یاد می‌دهید. در موقعیت‌های مشابه بعدی، ذهن خیلی ماهرانه‌تر به شما راه تقلب کردن را یاد می‌دهد.

در مورد تغییر عادت‌ها هم همین قاعده برقرار است. وقتی یک قدم کوچک برمی‌دارید و کاری کوچک را به اتمام می‌رسانید یک پیام مثبت به ذهن مخابره می‌کنید و به او یاد می‌دهید که چگونه کاری را انجام دهد. برای دفعات بعدی ذهن آمادگی بیشتری دارد و شما با انجام دادن مداوم همین گام‌های کوچک، مثلاً برای ۳۰ روز، او را به طور کامل آماده برداشتن قدم‌های بزرگ می‌کنید. او هم دریچه‌های خود را به روی تغییر باز می‌کند، فضای بیشتری برای فعالیت جدید باز می‌کند و به همین منظور چیزهای قدیمی و غیر مفید را پاک می‌کند! او رفته رفته خودش راه‌های بهتری را به شما پیشنهاد خواهد داد.

راز تغییر مدام و پایدار تغییر عادت‌ها این است که متوجۀ نحوه عملکرد ذهن بشویم. ذهن یک ماشین هوشمند است که مطابق منطق یادگیری ماشین از روی رفتارهای ما چیزهایی می‌آموزد و رفتارهای بعدی ما را شکل می‌دهد!

از همانجایی که هستید شروع کنید

از همانجایی که هستید شروع کنید. از همان لحظه و از همان نقطۀ مکانی که در آن قرار دارید شروع کنید. مهم این است که شروع کنید. هر چقدر کوچک و کم اهمیت شروع کردن بهتر از به تعویق انداختن است.

  • هیچ دیواری ساخته نشد مگر اینکه نخستین آجر آن کار گذاشته شد.
  • هیچ راهی پیموده نشد مگر اینکه نخستین قدم برداشته شد.
  • هیچ کتابی نوشته نشد مگر اینکه نخستین جمله بر روی کاغذ آمد.

هر کار بزرگی قابل تقسیم شدن به قطعات کوچک هست و بنابراین با انجام دادن روزی کمی و فقط کمی فعالیت مرتبط، آن کار بزرگ به انجام می‌رسد:

  • اگر دویدن سخت است، اگر ورزش کردن و وزن کم کردن سخت است، از راه رفتن شروع کنید و هر روز کمی بیشتر پیاده روی کنید.
  • اگر نوشتن یک کتاب یا یک مقاله سخت است از نوشتن روزی یک پاراگراف شروع کنید.
  • اگر خواندن یک کتاب چند جلدی سخت است از خواندن روزی یک صفحه شروع کنید.
  • اگر یادگیری زبان انگلیسی سخت است از خواندن روزی دو یا سه جمله با صدای بلند شروع کنید.

سنگ بزرگ نشانۀ نزدن است

در این قسمت از این نوشته می‌خواهم راجع به رویکردِ «هر بار یک بشکه» صحبت کنم. سال‌ها پیش وقتی سربازان فرانسوی در الجزایر حضور داشتند، عبور از صحرای الجزایر کاری مرگبار بود. برای اینکه سربازان بتوانند از این صحرا عبور کنند، هر ۵ کیلومتر بشکه‌ای قرار دادند. ۵ کیلومتر حد نهایی دید انسان است و بعد از آن انحنای زمین دید انسان را محدود می‌کند. در این روش کافی بود هر سرباز هر بار از جایی که هست به سمت بشکۀ بعدی برود و به این ترتیب کل صحرا را با هر بار رسیدن به بشکۀ بعدی می‌پیمودند.

من همیشه این مثال را در کلاس‌های ریاضی‌ام می‌زنم: یک فیل را چگونه می‌خورند؟ معلوم است لقمه به لقمه. یا به قول ضرب‌المثل انگلیسی: اگر یک متر یک متر سخت است، یک سانت یک سانت که آسان است!

آن کسی کوه‌ها را جابجا کرد که شروع به جمع‌آوری سنگریزه‌ها کرد

برای تغییر عادت‌ها از همین لحظه و از جایی که هستید شروع کنید. نه «باشه بعداً انجام می‌دهم» و نه فردا. و نه شنبه‌ای که بیاید. شنبه روزی است که هرگز نمی‌آید.

در ادامه به نکات کاربردی زیر دقت کنید و آن‌ها را روی کاغذ بیاورید.

تغییر عادت‌ها: رویکرد عملی

تغییر عادت‌ها فقط یک وسیله است، هدفمند باشید

دلیل اول اینکه تغییر عادت‌ها به نتیجه نمی‌رسد این است که بی هدف آن‌ها را تغییر می‌دهیم. تغییر عادت‌ها به خودی خود موفقیتی به بار نمی‌آورند خصوصاً اگر این تغییر عادت‌ها صرفاً یک‌سری تغییرهای خشک و خالی باشند. به مثال‌های زیر توجه کنید:

  • شنیده‌ایم که داشتن عادت روزانۀ کتاب خواندن یک فضیلت محسوب می‌شود. ما هم سعی می‌کنیم که این عادت را در خود شکل دهیم و لذا شروع می‌کنیم به خواندن کتاب‌ها فقط برای اینکه کتاب بخوانیم.
  • شنیده‌ایم که سحرخیز بودن خیلی خوب است و افراد موفق هر روز قبل از دیگران از خواب بیدار می‌شوند، ما هم شروع می‌کنیم به تغییر عادت‌های خود تا بتوانیم زودتر از ۷ صبح بیدار شویم.

آیا فقط اینکه سحرخیز باشیم آدم ثروتمند و موفقی خواهیم شد؟

آیا همین که کتاب‌های زیادی می‌خوانیم، فردی دانا، سرآمد و آگاه خواهیم شد؟ در نوشته‌های متعدد به این موضوع پرداخته‌ام که صرف کتاب خواندن نه تنها مفید نیست که حتی ممکن است مضر هم باشد.

من به تعداد آدم‌هایی که در اثر نادانی و جهل دچار فقر هستند و مرتب شکستی را بعد از شکست دیگری تجربه می‌کنند، آدم‌هایی را می‌شناسم که چون زیاد کتاب می‌خوانند دچار مشکلات متعدد ذهنی هستند!

در همین زمینه

صرف ورزش کردن، صرف سحرخیز بودن یا صرف کتاب‌خواندن، صرف اینکه چند زبان برنامه‌نویسی یا زبان خارجه بلد هستیم هیچ‌کدام به تنهایی برای رستگاری روحی و مالی کافی نیستند.

حرف من این است که تغییر عادت‌ها به خودی خود هدف نیست، بلکه عادت‌های خود را تغییر می‌دهیم تا از زمان روزمرۀ خود در جهت اهداف خود استفاده کنیم. قدم اول برای موفقیت همیشه هدفمند بودن است.

ایده‌آلیسم سد راه تغییر عادتها

تصویر ایده‌آلیستی از خود نسازید

دلیل دوم اینکه تغییر عادت‌ها به نتیجه نخواهد رسید این است که ما گاهی تصویری از یک «انسان ایده‌ال» در ذهن خود می‌سازیم که پیاده کردن آن مشکل است.

وقتی فردی از بیهوده‌گذرانی لحظات زندگی‌اش گلایه می‌کند، یا ناراحت است که چرا کلی کار روی هم تلنبار شده دارد و ما به او می‌گوییم که باید روی عادت‌های خود کار کند، نخستین تصویری که در ذهن او شکل می‌گیرد ممکن است این باشد که از فردا آدم ایده‌الی خواهد شد.

یعنی فردی که مثلاً ده تا عادت مضر دارد از همین فردا می‌خواهد همۀ ده عادت را با عادت‌هایی که یک انسان ایده‌آل دارد جایگزین کند.

بگذارید همین طور هزارتا عیب داشته باشیم. بگذارید هیچ تصویری از انسان ایده‌ال نداشته باشیم. کمی کفشمان کثیف باشد، بعضی وقت‌ها لباسمان اتو نداشته باشد. کمی دیرتر از خواب بیدار شویم. گاهی هم فست فور بخوریم و … و در همان حال روی اصلی‌ترین و مهم‌ترین عادتی که باید ایجاد شود کار کنیم.

برای اینکه در این کار موفق باشیم باید عادت‌ها را ارزشگذاری و سپس اولویت‌بندی کنیم. برای شروع کار روی مهم‌ترین عادتی که در راستای اهداف ما است کار کنیم. هر بار یک بشکه!

داشتن تصویر انسان ایده‌آل در ذهن یک معنی دیگر هم دارد و آن هم اینکه داریم در حال حاضر به طور ضمنی خودمان را سرزنش می‌کنیم. در فضایی که خودمان را سرزنش می‌کنیم موفقیت زیادی به دست نخواهیم آورد.

در همین زمینه

برای خستگی خود هم وقتی بگذارید

وقتی صحبت از مفاهیمی مانند مدیریت زمان، برنامه‌ریزی، تغییر عادت‌ها و چیزهایی مانند این‌ها می‌شود، یادمان می‌رود که انسان هستیم و گاهی هم خسته و بی‌حوصله می‌شویم. طوری برنامه‌ریزی نکنید که انگار تمام ۲۴ ساعت همۀ ۷ روز هفته را انرژی و حوصله دارید. بنابراین همانطور که گفتم از خود یک تصویر ایده‌آلیستی نسازید.

در همین زمینه

کتاب بازی را کنار بگذارد

در مطلبی تحت عنوان «تو کافی نیستی» به موضوع کتاب‌های خودیاری (self help) پرداخته‌ام.

کتاب‌های انگیزشی، کتاب‌های توسعۀ مهارت‌های فردی و … به غلط به کتاب‌های روانشناسی موسوم شده‌اند. این کتاب‌ها خیلی ربطی به روانشناسی ندارند. بعضی از این کتاب‌ها محتوای روانشناختی و علمی دارند و خیلی از این کتاب‌ها هم هیچ محتوای علمی ندارند. ممکن است بعضی از این کتاب‌ها حاصل تجربه و مطالعۀ فرد نویسنده باشد و واقعاً کمک کننده باشد. در مقابل بعضی از این کتاب‌ها هم صرفاً برای فروش و گرمی بازار (به قول دوستان اقتصادی: مارکت) نوشته شده‌اند. بنابراین مواظب باشید برای هر چیز ناچیزی خود را غرق کتاب‌های رنگ به رنگ ۲۰۰ روش برای تغییر در ۲۱ روز و … نکنید.

تنها کتابی که در این سال‌ها به بازار آمده و می‌توان به نوعی از آن دفاع کرد عادت‌های اتمی است. همچنین من کتاب اصل‌گرایی را هم توصیه می‌کنم.

بهتر است این کتاب‌ها را (در صورت لزوم) با دقت بخوانید و نکات مهم را یادداشت‌برداری کنید. و بعد بچسپید به عمل‌گرایی.

پس کتاب بازی را کنار بگذارید و اهل عمل باشید

در همین زمینه

بازی لیست بازی را کنار بگذارید

تا صحبت از مدیریت زمان می‌شود یا از مدیریت عادت‌ها صحبت به میان می‌آید، پای لیست to do هم به وسط کشیده می‌شود! من تجربه کرده‌ام شما هم تجربه کرده‌اید که این لیست‌ها خیلی کارآمدی ندارند. ولی چرا؟

یک مقدار برمی‌گردد به همۀ حرف‌هایی که تا الان زده‌ام: کمال‌گرایی و عدم اولویت‌بندی و این‌جور نکات. بنابراین اینکه یک کاغذ بردارید و ده تا کار برای هر روز تعیین کنید چیزی از پیش نخواهد رفت.

بهترین کار این است که فقط یک کار مهم و در راستای هدف‌تان را هر روز انجام دهید. بقیۀ روز را به حال خود واگذار کنید. بگذارید همان یک عادت خودش روی بقیۀ عادت‌های شما تأثیر بگذارد.

اما چگونه باید مهم‌ترین عادت‌ها را تشخیص دهیم؟

به چند سؤال زیر پاسخ دهید تا به راحتی تشخیص دهید که کدام عادت‌ها مضرترین عادت‌های شما هستند و چه عادت‌هایی مهم‌ترین عادت‌های هستند که باید جایگزین شوند:

  1. هدف بزرگ زندگی شما چیست؟
  2. در طی یک سال آینده چه کارهایی لازم است انجام دهید تا به هدف خود نزدیک شوید؟
  3. کدام یک از این کارها را به طور روزانه یا حداقل هفته‌ای یک بار انجام می‌دهید؟
  4. اولین کاری که درست بعد از بیدار شدن از خواب انجام می‌دهید چیست؟ (احتمالاً وصل شدن به اینترنت!)
  5. در طول روز چقدر کارهایی مانند وقت گذراندن با دوستان، وقت گذراندن پای تلویزیون و اینترنت و علی‌الخصوص شبکه‌های اجتماعی انجام می‌دهید؟
  6. وقتی توی اتاق خود هستید بیشتر چه فعالیتی انجام می‌دهید؟
  7. وقتی پشت سیستم هستید یا گوشی دستتان هست دقیقاً چه کارهایی انجام می‌دهید؟
  8. عادت‌های دیگر خود مانند غذا خوردن، پیاده‌روی کردن، ساعات خواب و بیدار و … را به طور شفاف شرح دهید.

همان‌طور که ابتدای این بخش گفتم، جواب همۀ سؤال‌ها را روی کاغذ بیاورید. تفکر کتبی خیلی موفق‌تر از تفکر شفاهی است.

تمام کارهای مهمی که باید انجام گیرند و عادت‌های سازندۀ مرتبط با آنها را روی کاغذ بیاورید. سپس روی اولویت‌بندی آن‌ها کار کنید. این کار را با دقت و چندین بار انجام دهید. به این ترتیب که وقتی ترتیب عادت‌های سازنده را چیدید، چند بار از خود بپرسید که آیا مثلاً عادت الف واقعاً از عادت ب مهم‌تر است که بالاتر از آن قرار دارد یا خیر؟

ترتیب چیدن هم به این صورت است که عادتی شمارۀ یک خواهد بود که به نوعی مادر تمام عادت‌های دیگر است و همچنین کلید اصلی رسیده به بزرگ‌ترین خواسته‌های شماست!

و سپس وقتی ترتیب اولویت‌ها نهایی شد فقط و فقط روی یک عادت کار کنید و یادتان باشد باید در ابتدای کار یک چیز را در برنامۀ روزانۀ خود تغییر دهید. به بقیۀ قسمت‌های برنامۀ روزانه و عادت دیگر خود فعلاً کاری نداشته باشید.

همچنین یادتان باشد که برای ایجاد یک عادت جدید، ۱۰% تا نهایت ۳۰% وقت بیداری خود را اختصاص دهید. اگر بخواهید بیشتر از ۳۰% از زمان روزانه خود را به یک عادت جدید اختصاص دهید قبل از اینکه آن عادت درونی شود، خسته می‌شوید و همه چیز را رها می‌کنید.

اجازه بدهید در طی زمان آن عادت جدید چنان در شما درونی شود که نسبت به آن شرطی شوید و بدون کمترین فشار ذهنی و جسمی انجامش دهید. سپس سراغ یک عادت‌سازی جدید بروید.

فقط روی عادت‌هایی کار می‌کنید که مستقیماً به اهداف مالی، اجتماعی و علمی شما ربط دارند، تصویر انسان ایده‌آلی که از هر جهت کامل و مورد تحسین دیگران است را کنار بگذارید.

مقابل چشم بودن مهم رکن تغییر عادت‌ها

جیمز کلیر نویسنده کتاب عادت‌های اتمی می‌گوید برای اینکه عادت روزی یک سیب خوردن را در خود به وجود آورد، سیب‌ها را جایی در خانه می‌گذاشت که همیشه جلو چشمانش باشند!

جلوی چشم بودن و از آن طرف هم جلوی چشم نبودن! مهم‌ترین رکن تغییر عادت‌ها است. دو حالت زیر را مجسم کنید:

  • وقتی وارد اتاقتان می‌شوید تنها چیزی که پیش روی شماست یک میز است که فقط یک کتاب روی آن است. در عوض چیزهایی مانند گوشی موبایل و لپ تاپ را جایی می‌گذارید که جلو چشم نیست. همچنین لپ‌تاپ را از طریق کابل به مودم وصل می‌شود. به عمد گزینۀ وای فای را خاموش کرده‌اید. طبیعتاً برای استفاده گوشی، لپ‌تاپ و اینترنت دچار زحمت می‌شوید ولی کتاب خواندن زحمتی ندارد.
  • حالت برعکس، کتاب‌هایتان را جمع کرده‌اید داخل یک کارتون کرده و آن‌ها را گذاشته‌اید داخل کمدی که در آن قفل است. ولی گوشی موبایل همیشه در دسترس شماست، یک سیم بلند هم برای شارژر درست کرده‌اید و وای فای هم روشن است و همه جای اتاق آنتن‌دهی خوبی دارد. در این حالت کتاب خواندن زحمت زیادی دارد ولی استفاده از گوشی، لپ‌تاپ و اینترنت هیچ زحمتی برای شما ندارد.

در کدام یک از حالت‌های بالا عادت درس خواندن در شما نهادینه می‌شود؟

حالا این سؤال‌ها را پاسخ دهید:

چه چیزی جلوی چشمتان باشد و چه چیزی جلو چشمتان نباشد تا:

  • پایان‌نامه‌تان را بنویسید و تمام کنید؟
  • زبان انگلیسی یا فرانسه یا … را یاد بگیرید؟
  • کتاب‌های مرتبط با درس و پروژه‌تان را بخوانید؟
  • یادگیری نرم‌افزار یا زبان برنامه‌نویسی مورد نیازتان را به سرانجام برسانید؟
  • دویدن، پیاده‌روی، باشگاه رفتن و به طور کلی ورزش کردن را شروع کنید؟
  • تغذیۀ خود را عوض کنید؟
  • خواب شبانۀ خود را تنظیم کنید؟
  • مصرف اینترنت و اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی را مدیریت کنید؟

در همین زمینه

آخرین مطلب اینکه:

گاهی از اتلاف وقت لذت ببرید

کتابی در ایران منتشر شده است به نام «در ستایش بطالت» اثر برتراند راسل. در واقع این نام، عنوان یکی از مقاله‌های راسل بوده است که بعدها زینت‌بخش جلد کتابی شده که مجموعه‌ای از چند مقالۀ اوست.

او قصد ندارد از اتلاف وقت و تنبلی دفاع کند. ایدۀ کتاب خیلی ساده است. او می‌گوید افراط در کار کردن مانند آنچه امروزه مد شده است نه تنها فضیلت نیست که برعکس می‌تواند مضر هم باشد.

یادتان باشد در کنار اینکه روی عادت‌سازی کار می‌کنید متوجه اوقات فراغت خود هم باشید. نمودار بازدهی ذهن انسان یک نمودار نرمال است. نمودار نرمال در آمار به نموداری گفته می‌شود که شکلی مانند زیر دارد:

نمودار توزیع نرمال برنولی

این نمودار به نمودار توزیع نرمال معروف است و در مورد خیلی از پدیده‌های زندگی روزمره درست است. اگر بخواهم تعبیر سادۀ آن را در مورد کارکرد ذهن و بازدهی فعالیت‌های روزمره بیان کنم باید بگویم که:

ابتدا مقداری زمان لازم داریم تا گرم شویم. بعد به نقطۀ اوج می‌رسیم و مدتی نسبتاً کوتاه در اوج بازدهی خود هستیم و بعداً به آهستگی بازدهی ما پایین می‌آید. یعنی از جایی به بعد بهتر است کار و فعالیت روزانه را تعطیل کنیم تا دوباره فردا بتوانیم اوج بازدهی خود را تجربه کنیم.

بنابراین وقتی را هم برای فعالیتی لذت بخش ولی غیر اعتیاد آورد صرف کنید.

مطالب مرتبط


برای اطلاع از جدیدترین مقاله‌ها، فیلم‌ها و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبت‌نام کنید.


Photo: Freepik