۹۹۹ بار سعی کردی و نشد، یک بار دیگر هم سعی کن. اگر نشد باز هم سعی کن. اگر نشد باز هم سعی کن. آنقدر تلاش کن تا بشود.
تنها نکته این است که اگر قرار است ۱۰۰۰ بار سعی کنی، باید ابتدا مطمئن شوی که یک اشتباه را ۱۰۰۰ بار تکرار نمیکنی. یک اشتباه را حتی ۲ بار هم نباید تکرار کرد.
اگر روشی به نتیجه نرسید، ابتدا مطمئن شو که اشتباه کار کجا بوده است، سپس مسیر خود را اصلاح کن و اگر باز به مشکل برخوردی باز هم مشکل کار را کشف کن و آن را اصلاح کن.
آنقدر از مسیر خودت اشکال زدایی کن تا بالاخره به نتیجه برسی.
در همین زمینه: آیا ما خالق شرایط هستیم یا مخلوق آن؟
از بیرون خودت را ببین
نشد وجود ندارد. هر کاری کردم و نشد معنی ندارد. برای اینکه خیالت راحت بشود که آیا واقعا هر کاری که به ذهنت رسیده است را انجام دادهای، خیلی راحت یک تکه کاغذ بردار و هر کاری که کردهای را روی آن بنویس.
سپس روی یک کاغذ دیگر هر کاری که به ذهنت میرسد و نکردهای را بنویس. اگر به قدر کافی وقت بگذاری و هر دو لیست را صادقانه بنویسی خواهی دید که همیشه کارهای خیلی بیشتری برای انجام دادن هست که انجام ندادهای. ما همیشه درصد کوچکی از شدنیها و احتمالات را میبینیم. ذهن ما، ما را فریب میدهد. برای همین باید روی کاغذ فکر کنیم.
اگر حوصلهی نوشتن نداری راه راحتتری هم هست. گوشی موبایلت را بردار و صدای خودت را ضبط کن و آن را بعداً گوش کن.
وقتی مینویسی یا صدای خودت را ضبط میکنی و با فاصلهی چند روزه به آن برمیگردی خواهی دید که دو موضوع خیلی زود رخ مینماید:
- ضعف استدلالهایت کجاست.
- دید تو چقدر محدود به یکی دو حالت خاص بوده است.
ایدههایت را ثبت کن
ابتدا برای اینکه از شر فراموشی و دسیسههای مغز خود در امان باشیم، باید به هر شکلی که دوست داریم ایدههای خود را در جایی ثبت کنیم. چند حالت را من به عنوان مثال در زیر لیست کردهام:
- اگر دفتر و کاغذ دوست داری، همیشه یک دفتر و کاغذ دور و بر خودت داشته باش و به محضی که ایدهای به ذهنت خطور میکند آن را در دفتر یادداشت کن.
- اگر به تایپ کردن علاقه داری همین کار را با تایپ کردن انجام بده. داخل گوشی یا لپتاپ ایدههایت را تایپ و ذخیره کن.
- اگر تختهی سفید را میپسندی، یک تخته سفید بخر و با ماژیک ایدههایت را روی آن بنویس.
- اگر اصلاً با نوشتن حال نمیکنی، ایدههایت را با گوشی موبایل یا هر وسیلهی دیگری که داری ضبط کن.
- …
روی ایدههایت کار کن
اینکه ایدههایت را جایی ثبت کنی، خود به خود به نتیجه نمیرسی! باید روی ایدههایت کار کنی. ولی چند نکتهی مهم هم اینجا هست که باید مد نظر داشته باشی.
- هر بار روی یک ایده کار کن.
- کار کردن یعنی مطالعه کردن، آمار تهیه کردن، قدم عملی برداشتن. راه رفتن توی خیابان و کافه نشینی و هر دم بیلی یقهی این استاد و آن استاد را گرفتن و چهار تا کاغذ بیمعنی از خیالبافی پرکردن و روی میز معاون پژوهشی گذاشتن فقط خودفریبی است.
- ایدهی تو فقط برای تو مهم است.
- وقتی در حال وقت تلف کردن هستی، کس دیگری در جایی دیگری از دنیا روی همین ایده کار میکند. اگر دیر بجنبی او ایده را به نام خودش ثبت میکند.
- تو نیاز به تأیید دیگران نداری.
- کسی از تو حمایت نمیکند. فقط ایدهای متوسط و تکراری توسط سیستم بوروکراتیک مورد حمایت قرار میگیرند. ایدهها هر چه از متوسط فاصلهی بیشتری بگیرند، به همان میزان مورد بیتوجهی و تمسخر قرار میگیرند. این فاصله گرفتن از متوسط هم میتوانید به معنای ناب بودن ایده باشد هم به معنای احمقانه بودن آن. تشخیص آن با خود تو است.
- کسی مسئولیتی در قبال رؤیاهای تو ندارد.
- پول مهم است اما همه چیز نیست.
- ایدهی دم دستی ممنوع! ایدهی دم دستی که نیم ساعته به ذهن من و تو برسد، خیلی وقت پیش در عرض نیم ساعت به ذهن هزاران نفر رسیده است. دنبال ایدههای واقعی باش.
نخبه، نابغه، تیزهوش و … یعنی کشک
ذهن به خودی خود خالی است. ما در طی زمان آن را پر میکنیم. حرفهایی که میشنویم. کتابهایی که میخوانیم. فیلمهایی که میبینیم و … همه و همه نوعی خوراک هستند که به ذهن داده میشوند.
اینکه کسی نخبه و نابغه و تیزهوش و فلان و بهمان است و این یعنی اینکه بدون دلیل جواب سختترین سؤالهای علمی به ذهن او خطور میکند. یا همینطور که توی خیابان راه میرود به طور ناگهانی و بدون پیش زمینهی قبلی ایدهی یک اختراع انقلابی به ذهن او خطور میکند یعنی توهم! یعنی کشک. چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
من بین دانشجویان ترمهای اول زیاد دیدهام که حرفهایی از ایدههای انقلابی و اختراعات عجیب و غریب میزنند. کلاسهای درس را غیبت میکنند و تقریباً در خیلی از مفاهیم بنیادی رشته خود کور مطلق هستند، ولی وقت زیادی از خود و دیگران تلف را میکنند تا با بحثهای متوالی و بیهوده آنها را قانع کنند که برای اختراع آنها بودجه کنار بگذارند.
آدمی که در عمرش ۵ کتاب غیر درسی نخوانده است. کسی که اصلاً انگلیسی بلد نیست. کسی که نمیتواند در اینترنت جستجوی اصولی انجام دهد و بین منابع معتبر و غیرمعتبر تمییز قایل شود. کسی که مهارت اولیهی یک پژوهشگر یا کارآفرین را ندارد … یعنی چه که فکر میکند در بیست سالگی چیزی در ذهن دارد که تمام دنیا را تکان خواهد داد؟
از این دانشجویان میخواهم ایدهی خود را روی کاغذ نوشته و برای من بیاورند. اگر شما بعد از این درخواست من، این دانشجویان را دیدهاید که من هم دیدهام.
ذهن ما، ما را فریب میدهد. ذهن علمی و ذهن خرافی. تفکر و ایدهی ناب با تخیل و توهم فرق دارد.
بدون خواندن کتاب و مقاله، بدون یادگیری دقیق مبانی یک رشتهی تحصیلی، بدون شرکت در سمینارها، بدون پای صحبت افراد صاحب فن نشستن، بدون یادگیری زبان انگلیسی، بدون مطالعهی مطالب مفید و جدیدی که در اینترنت منتشر میشوند و … چگونه میتوانید کارآفرین بزرگ یا مخترع خارقالعاده باشید؟
ایدهپرداز نیستی اگر …
اگر این چند ویژگی را نداری، خیلی بیتعارف بگویم جمع کن برو رد کارت.
- کنجکاوی کشندهای که تو را مجبور کند هر کتابی را لااقل یک بار نگاه کنی، هر منبع خواندنی در هر کتابخانه و کتابفروشی را زیر رو کنی.
- سخت کوشی و عملگرا بودنی که باعث شود برای حل یک مسأله یا پیادهکردن یک برنامه کامپیوتری که خودت کدنویسی کردهای یا ثبت شرکتی که میخواهی راهاندازی کنی و یا هر کاری مثل این، از قید خیلی سرگرمیها و آدمهای مزاحم بگذری.
- تفکر مستقل که همیشه بعد از هر حرفی با سکوت و آرامش و مطالعه و پرسش و پاسخ از اهل فن صحت و سقم آن صحبت را بسنجی.
- سماجتی که حتی اکر تمام دنیا به تو پشت کنند، تو ولی جا نزنی.
- منطقی بودنی که باعث شود لجباز و متعصب و احمق نباشی و زود بفهمی که نباید روی اسب مرده شرطبندی کنی.
- احترام به جمع، حقوق دیگران، تواضع و داشتن روحیه گروهی. اگر فکر کردهای که تافتهی جدابافتهای بدان که تنها نیستی. تیمارستانها و زندانهای دنیا پر از تافتههای جدابافتهای هستند که فکر میکردهاند فقط خودشان میفهمند. آنها همیشه صد در صد مطمئن بودهاند و کل خود را با این خیال گذراندهاند که با بقیه فرق دارند.
- دید وسیع داشتن. دید تونلی از تو فقط یک ربات متخصص میسازد که به درد ماشین تولید دنیا میخوری. اما هرگز خودت چیزی به دنیا اضافه نخواهی کرد.
- چند بعدی بودنی که باعث شود به همهی ابعاد زندگی توجه کنی. هم شعر و موسیقی و ادبیات لازم است. هم زبان برنامهنویسی و انتگرال و ریاضی لازم است و هم پول و درآمد و سود. چند بعدی بودن در موفقیت آدمها سهم بیشتری دارد تا یک بعدی بودن.
- صبر و حوصله. اگر صبور نیستی عزیزم هرگز هیچ ایدهی بزرگی را به سرانجام نخواهی رساند.
- اگر دهنده و بخشنده نیستی و فکر میکنی جملهی «من دوست دارم از محیط برداشت کنم …» یعنی نهایت نبوغ و زرنگی، سخت در اشتباهی. خیلی زود میبینی که به خاطر این خودخواهیات کسی اطلاعات خود را در اختیار تو بگذارد.
ایدهپردازهای بزرگ خیلی اوقات در خلوت و سکوت به ایدههای علمی، اقتصادی و فرهنگ خود پرداختهاند اما این به معنای منزوی بودن و خودخواه بودن نیست. (مثلاً ری براد بری)
در همین زمینه خواندن این مقاله را به شما توصیه میکنم: 24 نکته از ایلان ماسک (مدیر سبز)
اگر ۹۹۹ بار سعی کردی و نشد، یک بار دیگر هم سعی کن
دنیای ما بیش از هر زمان دیگری انباشته از وسایل ارتباط جمعی است. ما خیلی بهتر و بیشتر از نسلهای قبل از خود میتوانیم در کسری از ثانیه جواب سؤالی را بیابیم و یا نظر خود را به راحتی با تعداد زیادی از افرادی که در اقصینقاط جهان هستند در میان بگذاریم.
عصر ما بهترین عصر برای ایدهپردازی، کارآفرینی، اختراع و تولید علم و محتوا است. فقط یادت باشد که اگر ۹۹۹ بار سعی کردی و نشد، یک بار دیگر هم سعی کن. اگر نشد باز هم سعی کن. اگر نشد باز هم سعی کن. آنقدر تلاش کن تا بشود.
برای اطلاع از جدیدترین مقالهها، فیلمها و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبتنام کنید.
Photos:
آخیش چسبید! شبیه یه چایی بعد یه چرت دم غروب!
پاینده باشید!
علی جان از همراهیت ممنونم. موفق و سربلند باشی