بهبود روابط اجتماعی با ۱۲ نکتۀ ساده

چگونه روابط اجتماعی خود را بهبود ببخشیم و آن‌ها را از روابط عادی به اصطلاح سلام و علیکی به روابط مفید کاری، تجاری، عاطفی و … تبدیل کنیم؟

در پاسخ به چنین سؤالی معمولاً دستورالعمل‌هایی دال بر اینکه چه بکنیم، چه بپوشیم، چه بگوییم، چگونه بگوییم و … گفته می‌شود. خیلی از این نکات عملی و واقعی هستند. اما گاهی اوقات هم توصیه‌هایی ارائه می‌شود که فقط روی کاغذ خواندنی و جذاب است. در عمل ولی، به نتیجه‌ی خاص و دلخواه نمی‌رسیم.

در جواب این سؤال که چگونه روابط اجتماعی خود را بهبود ببخشیم، من تجربه‌ی خودم را با شما در میان می‌گذارم. طبق تجربیات من ۱۲ نکته‌ی ساده هست که رعایت آن می‌تواند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد کمک کند. معمولاً هم کسی به این نکات توجه نمی‌کند.

بعضی افراد خیلی زود دامنه‌ی روابط اجتماعی خود را گسترش می‌دهند و آدم‌های معمولی را تبدیل به دوست صمیمی و مورد اعتماد می‌کنند. این افراد هرگز بی‌دوست، بی یار و یاور نیستند. این افراد هرگز برای فروش محصولات خود بی‌مشتری نیستند. چرا؟

راز این کار در ایجاد حس اعتماد و امنیت است.

من این مطلب را برای گفتن نکاتی که کمتر کسی آن‌ها را بیان کرده است، نوشته و منتشر می‌کنم. امیدوارم شما از خواندن آن لذت ببرید و شاید که برای شما مفید هم باشد.

بهبود روابط اجتماعی با ۱۲ نکتۀ ساده

یک) نیت خود را توضیح دهید

اگر می‌خواهید در برقراری ارتباط با دیگران هیچ‌گونه سوء تفاهمی پیش نیاید، نیت خود را توضیح دهید.

شاید بگویید که چرا باید هر چه در ذهن ما می‌گذرد را برای دیگران توضیح بدهیم؟ مگر غیر از این است که افرادی که مدام در حال توضیح دادن خودشان هستند افرادی بدون اعتماد به نفس فرض می‌شوند؟

باید بگویم که نفس توضیح دادن بد نیست! بلکه باید دید چه چیزی را توضیح می‌دهیم. وقتی در ارتباط تجاری، کاری، عاطفی، دوستی و … با دیگری هستید، آن چیزهایی که به همان رابطه و مسائل آن مربوط است را ناگفته و مبهم باقی نگذارید. این حالت نه تنها نشان از کمبود اعتماد به نفس نیست، بلکه افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند، تمایل بیشتری هم برای شفافیت دارند.

اما در مقابل وقتی در حال توضیحاتی درباره‌ی هر مسأله‌ی مربوط و نامربوطی هستید به این امید که تأیید و توجه فرد مقابل را جلب کنید، در اینصورت به کیفیت رابطه هیچ کمکی نمی‌کنید و چه بسا که آن را خراب‌تر هم بکنید.

دو) پیشنهاد خود را مطرح کنید

اگر پیشنهادی در ذهن دارید آن را مطرح کنید. پیشنهادهای مطرح شده قرار نیست همیشه برای شما جواب مثبت به بار آورد. افراد که نیت شما را نمی‌خوانند. قرار هم نیست ما از نیت‌های درونی هم خبردار باشیم. بنابراین اگر پیشنهاد عاطفی، تجاری، کاری و … دارید آن را مطرح کنید.

شاید لازم باشد کمی راجع به نحوه‌ی مطرح کردن یک پیشنهاد به رئیس یک شرکت، یا رئیس خودتان، یا فردی که به او علاقه دارید و … بیاموزید تا به بهترین شکل ممکن آن پیشنهاد را مطرح کنید، اما پیشنهاد مطرح شده در هر حال موفق‌تر از پیشنهاد مطرح نشده است.

به قول ادیسون، من ۹۹۹ بار شکست نخوردم، من ۹۹۹ بار فهمیدم که راه غلط چیست تا اندک اندک به راه درست رهنمون شوم.

سه) رازدار باشید

وقتی کسی چیزی را با شما مطرح می‌کند، نباید آن را جای دیگری مطرح کنید. هر نوع نشانه‌ی عدم رازداری، هر نوع رابطه‌ای را با خطر مواجه می‌کند.

تمایل به افشاگری یا پرده‌دری مسائل خصوصی نشانه‌ی اختلال روانی است. هیچ انسان سالمی راز دیگران را برملا نمی‌کند.

البته واضح است که هر رازی حفظ کردنی نیست! بعضی مسائل هستند که باید به طور روشن برملا شوند. این مسائل معمولاً از حالت خصوصی خارج شده و به حیطه‌ی عمومی وارد می‌شوند. یعنی اینکه از رخ‌دادن چیزی عده‌ای متضرر خواهند شد. در چنین شرایطی نباید سکوت کرد.

من فکر می‌کنم خیلی از ما برعکس عمل می‌کنیم.

چهار) هرگز کسی را دست کم نگیرید

دستِ کم گرفتن دیگران یک اشتباه بسیار متداول است. بدون دلیل منطقی و فقط به خاطر ظاهر، لهجه، سن، جنسیت و … فردی را شایسته کاری یا رابطه‌ای نمی‌دانیم و او را کنار می‌گذاریم. حدس بزنید چه خواهد شد؟ چند وقت بعد که او را با موفقیت‌های مثال زدنی ببینید متوجه اشتباه خود می‌شوید.

به افراد فرصت بدهید. بگذارید خودشان را نشان دهند. این روش بهتر جواب می‌دهد. البته فرصت دادن به فردی به این معنا نیست که به طور صد در صد به او اعتماد کنید! فقط به او کمی فضا می‌دهید، وقتی خودش را اثبات کرد به او کمی فضای بیشتری می‌دهید.

پنج) تحقیر نکنید

اگر فکر کرده‌اید که فرد بامزه و منحصر به فردی هستید که اجازه دارید هر جمله‌ای را به هر دوست و غیردوستی بگویید، باید بگویم کورخوانده‌اید.

زمانی مهران مدیری و تیمش سریال‌هایی را تولید می‌کردند که به هر حال طرفدارانی هم داشت. در این سریال‌ها مهران مدیری همیشه نقش «عاقل تمام عیار» را بازی می‌کرد و دیگر بازیگران نقش «پخمه بی‌شخصیت» را بر عهده داشتند. تِم کار این بود که مهران مدیری برای هر کار کوچکی دست به تحقیر نقش مقابل خود می‌زد و گاهی هم به دوربین نگاه می‌کرد.

شیوه‌ی تحقیر توأم با پرخاشگری او و من عاقل پنداری‌اش در جامعه‌ی ما نهادینه شده است. من زیاد می‌بینیم که افرادی خیلی راحت هر چه به ذهنشان خطور می‌کند را با هر لحنی بیان می‌کنند. بدون توجه به اینکه فرد مقابلشان کیست!

سریال‌هایی که مهران مدیری ساخته است، البته فقط یک عامل است، اما لازم است توضیح داده شود که این نوع سریال‌ها نه طنز بودند و نه جالب!

شاید ما هم مقصریم که فکر می‌کنیم رئیس ما یا همکار ما یا پارتنر ما حق دارد به خاطر یک اشتباه یا به خاطر ندانستن چیزی ما را تحقیر کند.

اینکه فکر می‌کنیم شوخی کردن یعنی گفتن کلمات و جملات توهین آمیز، یا اشاره به مسائل و خاطرات خصوصی افراد در جمع و … همه و همه اشتباه است.

وقتی چیزی را زیاد می‌بینیم فکر می‌کنیم نرمال است! نرمال همیشه نرمال نیست. چیزی که زیاد دیده می‌شود نباید تبدیل به نرمال شود.

اگر دوست دارید رابطه‌ی کاری، تجاری یا عاطفی‌تان با دیگران آسیب نبیند و برعکس رو به گسترش باشد هرگز کسی را تحقیر نکنید.

بعضی از افراد در مقابل تحقیر سکوت می‌کنند و شما را برای همیشه ترک می‌کنند. بعضی توی خودشان می‌ریزند. اما بعضی هم انتقام جو هستند. فرد مقابل شما هر کدام از این سه حالت باشد، در هر صورت رابطه شما به منافع بیشتر و موقعیت بهتر هدایت نخواهد شد. نه؟

شش) غیبت نکنید

بدگویی کردن یا همان غیبت کردن، بی‌تعارف بگویم، نوعی بیماری است. نشانه‌ی ذهنی است که رنج می‌کشد. وقتی از موضوعات متعدد رنج می‌بریم، آن را به چیزهایی دیگر کانالیزه می‌کنیم. یکی از این کانال‌ها بدگویی کردن از دیگران هست.

بدگویی کردن از فردی، هم ذهن شما را مسموم می‌کند و هم ذهن دیگران را. در نتیجه با یک بدگویی ساده که ممکن است منشاء وقاعی هم نداشته باشد، خود به خود در شرایطی قرار می‌گیرید که از فردی که از او بدگویی می‌کنید از فاصله می‌گیرید.

از آن طرف، اگر که خودتان هم بدگویی نمی‌کنید، افرادی را هم که همیشه در حال بدگویی هستند کنار بگذارید. به قول شاعر:

هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد / بی‌گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

سعدی، باب دوم گلستان

به عبارتی بهبود روابط اجتماعی برای افراد غیبت‌کننده و بدگو امکان‌پذیر نیست!

هفت) قضاوت‌های ذهنی را مبنای عمل قرار ندهید

ابتدا اینکه قضاوت کردن آموختنی است. یعنی می‌توانید به ذهن بیاموزید که همیشه در حال قضاوت منفی در مورد دیگران باشد یا برعکس. یا اینکه اصلاً وقتش را صرف فکر کردن به دیگران، رفتار آن‌ها و … نکند! شما ذهن خود را آموزش می‌دهید که به چه چیزی اهمیت بدهد و به چه چیزی بهایی ننهد.

بر همین مبنا است که یک سری چیزها را به خوبی در خاطر نگه‌می‌داریم و چیزهایی هم هستند که هرگز در یاد ما نمی‌مانند. چون به ذهن یاد داده‌ایم چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست.

اما در کنار تربیت ذهن! بهتر است اگر هم قضاوت‌هایی به ذهن ما خطور می‌کند، بر مبنای آن‌ها تصمیم نگیریم. ذهن به راحتی فریب می‌خورد. یکی از بدترین دام‌های ذهن همین است که فکر می‌کنیم فلان چیزی بدیهی است یا درستی بهمان چیز قطعی است.

تاریخ علمِ مطالعه‌یِ ذهن ثابت کرده است که اگر مواظب نباشیم ذهن ما خیلی زود تبدیل به ماشین تولید توهم می‌شود. (به زودی خلاصه‌ی کتاب تفکر، کند و سریع را بر روی همین وبلاگ قرار خواهم داد)

هشت) سخن چین نباشید

حرف آوردن و حرف بردن کار آدم‌های رذل است. رذل یعنی کسی که از شخصیت پایینی برخورد دار است.

برای این مورد توضیح زیادی وجود ندارد. چون این کارمانند برملا کردن راز دیگران یا غیبت کردن است.

به هر روی از این مورد می‌گذریم.

نُه) کارآگاه بازی درنیاورید

شما را نمی‌دانم، اما من فقط کافیست احساس کنم کسی بی‌دلیل به جزییاتی در مورد من دقت می‌کند! طبعاً از دایره دوستان و همکاران من خارج می‌شود.

تمایل به کارآگاه بودن، از نظر من نشانه‌ی بیماری است. با اینکه در قرآن کریم اشاره مستقیم شده که تجسس در زندگی دیگران گناه است، اما عده‌ای کاری جز تجسس در امور دیگران ندارند.

بعضی از ما هیچ چیزی در مورد خودمان را به یاد نداریم، اما جمله‌ای که کسی ده سال پیش به ما گفته است را در یاد نگه‌داشته‌ایم و آن را مرتب به وی یادآوری می‌کنیم.

اشتباه نکنید منظور من جملات نیش‌دار و چه و چه نیست. منظور من یک جمله‌ی عادی در شرایط عادی در یک مکالمه‌ی عادی است. مثلاً کسی گفته که فوتبال دوست ندارد. بعد از ده سال می‌بینید که وی پیگیر بازی‌های فوتبال است. زودی مدرک رو می‌کنید که هااااا! تو که گفتی فوتبال دوست نداری!

هر چند که حتی یادآوری جملات توهین‌آمیز بعد از ده سال هم نشان‌دهنده یک وضعیت ذهنی غیرنرمال است!

بهتر است برای بهبود روابط اجتماعی خود از آرشیو کردن همه جزییات و کارآگاه بازی در مورد تمام ابعاد زندگی آن‌ها دست برداریم. در غیر اینصورت رابطه‌ی معمولی ما هرگز به یک رابطه کارامد تجاری یا عاطفی بدل نخواهد شد.

حتی دو نفر که با هم ازدواج کرده‌اند هم باید برای هم حریم خصوصی قائل باشند و چیزهایی را فقط در حریم شخصی خود نگه دارند.

زمانی که شبکه‌ی اجتماعی فیسبوک در اوج فعالیت خود بود، شاید من جزو آخرین نفراتی بودم که عضو این شبکه‌ی اجتماعی شدم. تا سال ۲۰۱۴ عضو فیسبوک نشده بودم. و در سال ۲۰۱۸ هم فیسبوک را برای همیشه پاک کردم.

بعد از مدتی فعالیت در فیسبوک، در وبلاگ و هم فیسبوک خودم اعلام کردم که الگوریتم فیسبوک به بیماران روانی کمک می‌کند که قربانیان خود را در فیسبوک بیابند و با زیر نظر گرفتن تمام کارهایی که آن‌ها انجام می‌دهند، آن‌ها را در جای مناسب گیر بیندازند.

فقط این نبود، افراد زیادی همسر خود را زیر نظر می‌گرفتند و افرادی دوستان خود را و … تجربه‌ی من از فیسبوک نیاز به یک مقاله‌ی مفصل و مستقل دارد. اما همین بس که افشاگری مسائل پشت پرده‌ی مؤسسه کمبریج آنالیتیکا ثابت کرد که حرف‌های امثال ما اصلاً بیراه نبوده است.

آخرین روزهایی که عضو فیسبوک بودم چند نوشته در روزهای متوالی بر روی فیسبوک منتشر کردم و انتقاداتی در خصوص الگوریتم حاکم بر فیسبوک را مطرح کردم. این نوشته‌ها از روی فیسبوک حذف شد. به اعتراض من پاسخ داده نشد و من تصمصم گرفتم فیسبوک را حذف کنم. این کار را با اعلام قبلی به دوستانم در فیسبوک انجام دادم.

بعد از آن فیسبوک هرگز به من اجازه ثبت‌نام مجدد نداد. این کار را برای امتحان و یک شرط‌بندی کوچک با دوستانم انجام دادم و بله! من شرط را بردم.

تجربه‌ی حضور در فیسبوک به من نشان داد که افراد زیادی هستند که دوست دارند نقش کارآگاه را داشته باشند و مرتب اطلاعات دیگران را جمع‌آوری کنند.

نگاه‌بانی از حریم خصوصی در دنیای ما مسأله‌ی خطیری شده است که راجع به آن نوشته‌ی مستقلی را بر روی این وبلاگ قرار خواهد داد.

اما نکته‌ی اصلی این بند: اگر به افراد این طور وانمود کنید که در بعضی مسائلی که آن‌ها دوست ندارند کنجکاوی خواهید کرد، آن‌ها شما را کنار خواهند گذاشت.

در همین رابطه: استفان کینگ فیسبوک خود را حذف می‌کند

ده) برای احساسات دیگران ارزش قائل باشید

واقعاً چه توضیحی برای این بند لازم است. چه کسی وارد رابطه‌ای می‌شود که در آن احساس بدی را تجربه کند؟ اگر قرار است رابطه‌ای رو به گسترش باشد، لاجرم باید دو طرف در آن رابطه احساس خوبی داشته باشند. وقتی از بهبود روابط اجتماعی صحبت می‌کنیم از ارتباط با «دیگران» صحبت می‌کنیم. دیگرانی که مانند ما احساسات دارند، خواسته‌هایی دارندف حساسیت‌هایی دارند و …

رابطه‌ی عاطفی یا شغلی که یکی از طرفین احساس بدی دارد ولی هنوز آن رابطه را ادامه می‌دهد، رابطه‌ای رو به گسترش نیست!

یازده) برای منافع دیگران ارزش قائل باشید

که شما زرنگ هستید و هر وقت نیازی دارید از راه دوستی وارد شده و اسماعیل جان! اسماعیل جان! گویان انتظار دارید که کارتان راه بیفتد، ولی وقتی همین اسماعیل جان که می‌گفتید خیلی آدم باهوش و باسوادی است و چه و چه به شما مراجعه می‌کنید او را می‌پیچانید.

در این صورت منتظر روزی باشید که تلفن‌هایتان پاسخ داده نشود. فقط یک چیز: روزی که احساس کردید پشت در بسته هستید ترش نکنید که پس چی شد آن همه رفاقت و فلان و بیسار که کشک هم تحویل نمی‌گیرید.

رفاقت یا رابطه‌ی شغلی یا هر چه که هست، ماهیت دو طرفه دارد. اگر افرادی در اطراف شما هستند که دوست دارید روابطتان را با آن‌ها گسترش دهید و به موقعیت بهتری با آن‌ها برسید، به منافع آن‌ها احترام بگذارید. رابطه برد – برد یک رابطه همیشگی است.

دوازده) گاهی برای هم وقت بگذارید

چه رابطه‌ی رئیس و مرئوس، چه رابطه‌ی دو شریک تجاری و چه هر رابطه‌ی عاطفی و دوستی و چه و چه‌ی دیگر، نیاز به لحظات خودمانی دارد.

برای همین است که در شرکت‌های بزرگ و موفق، گاهی جشن‌های خودمانی برگزار می‌شود که تمام کارکنان آن شرکت در هر رده‌ای در فضای صمیمی با دیگران در یک رده قرار می‌گیرند. در چنین فضای افراد فرصت دارند همدیگر را به عنوان دو انسان که به توجه، تأیید و محبت نیاز دارند ببینند.

برای هر نوع رابطه‌ای این فرمول صادق است: گاهی برای هم وقت بگذاریم.

البته یک نکته‌ی باریک‌تر از مو هم اینجا هست و آن اینکه قرار نیست روابط کاری ما از حالت کاری خارج شده و به روابط خصوصی بدل شوند و همچنین قرار نیست روابط و مسائل خصوصی ما به محیط کار کشیده شوند. ما گاهی برای هم وقت می‌گذاریم برای اینکه به انرژی عاطفی خود در محیط کار یا زندگی بیفزاییم.

من این را در بعضی گروه‌های کاری دیده‌ام که روابط کاری به کنار رفته و همه چیز در آن گروه تبدیل به روابط خصوصی شده است! این حالت البته از آن سوی بام افتادن است.

راز طلایی بهبود روابط اجتماعی

انسان‌ها به اخلاق، ادب و احترام بیشتر از چیزهایی مانند سر و وضع ظاهری، لباس و یا دارایی توجه نشان می‌دهند. پس چرا به جای تمرکز بر روی اینکه با بستن کدام نوع ساعت یا پوشیدن کدام برند کت و شلوار و بستن کدام نوع کراوات، در وهله‌ی اول، روی اخلاق و رفتار خود کار نکنیم؟

البته که آراستگی ظاهری مهم است اما ربطی به هویت سازی و شخصیت سازی جعلی به کمک برندهای لباس و ساعت و چه و چه ندارد.

مطالب مرتبط


برای اطلاع از جدیدترین مقاله‌ها، فیلم‌ها و همچنین کدهای تخفیف در خبرنامۀ سایت ثبت‌نام کنید.

Photo by fauxels from Pexels